سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u کانون مهدویت (وابسته به دانشگاه تربیت معلم تهران)

کسى را که چهار چیز دادند از چهار چیز محروم نباشد : آن را که دعا دادند از پذیرفته‏شدن محروم نماند ، و آن را که توبه روزى کردند ، از قبول گردیدن ، و آن را که آمرزش خواستن نصیب شد ، از بخشوده گردیدن ، و آن را که سپاس عطا شد از فزوده گشتن . و گواه این جمله کتاب خداست که در باره دعاست « مرا بخوانید تا بپذیرم . » و در آمرزش خواستن گفته است : « آن که کارى زشت کند یا بر خود ستم کند سپس از خدا آمرزش خواهد ، خدا را بخشنده و مهربان مى‏یابد . » و در باره سپاس گفته است : « اگر سپاس گفتید براى شما مى‏افزاییم . » و در توبت گفته است : « بازگشت به خدا براى کسانى است که از نادانى کار زشت مى‏کنند ، سپس زود باز مى‏گردند ، خدا بر اینان مى‏بخشاید و خدا دانا و حکیم است . » [نهج البلاغه]

جمعه 103 فروردین 10

:: RSS 

:: Atom 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 7962

:: بازدیدهای امروز :1

:: بازدیدهای دیروز :3

vدرباره خودم

کانون مهدویت (وابسته به دانشگاه تربیت معلم تهران)

vاشتراک در خبرنامه

 

!   وهابیت

سه شنبه 87/7/30 ::  ساعت 10:30 عصر

هنگامی که امپراطور عثمانی به کشورهای اسلامی سیطره یافت، شخصی بنام محمدبن عبدالوهاب با عقاید ساختگی خود اظهار وجود کرد.

علمای بزرگ اسلامی درپی این کار به مخالفت با او پرداختند اوکه با این وضع مواجه شد گریخت و ازشهری به شهری دیگر می رفت درنهایت با حاکم الدرعیه سازش کرد البته به این شرط که حاکم، مسلک اورا رسمیت بخشد و محمدبن عبدالوهاب هم حکومت وی را تقویت کند. نتیجه این پیمان نامبارک آن شد که جنگهای شدیدی بین مسلمانان ایجاد شد وهزاران هزارمردم بی گناه قربانی عقاید محمدبن عبدالوهاب شدند ودرآخر به دلیل این تفرقه افکنی واختراع مذهب وبدعتهای دینی امپراطوری عثمانی درهم شکست.

وحال معرفی دستان نامرئی مسبب این اتفاقات:

اعترافات جاسوس انگلیسی مخترع ملک وهابی گری تحت عنوان «خاطرات مسترهمفر»

 

دولت بریتانیای کبیرازمدتها پیش دراین فکر بودکه امپراتوری خودرا همان گونه که هم اکنون هست دارای عظمت واقتدار بیشتری سازد به طوری که خورشید سراز دریاهای انگلستان درآورد ومجدداً در دریاهای آن غروب کند. اما مشکل این بودکه این کشورنسبت به مستعمرات فراوانی که داشت بسیارکوچک بود وعملاً به قسمتهای عمده ای از این کشورها تسلط نداشت زیرا این کشورهاعمدتاً دردست اهالی آن بود- ولی سیاست دراین بلاد، سیاستی پیروز وفعال بود وتمامی این کشورها درشرف سقوط بودند برای همین برمالازم بودکه دردو مورد فکرکنیم .

1.   تدابیری برای ابقای تسلط برمستعمرات

2.   برنامه هایی که به وسیله آن به مستعمرات خود بیافزایم

 وزارت مستعمرات برای هربخشی ازبخشهای این کشور امجنه های مخصوصی به منظورمطالعه این هدف مقررساخته بود.

من ازشانس خوبی که داشتم ازهمان اولین روز که در وزارت مستعمرات قدم گذاشتم موردتوجه واعتماد شخص وزیر قرار گرفتم.

به نظر وزیر بریتانیا، حکومت انگلیس با سرزمینهای چین وهند به دلیل فرقه های دینی بسیار و عدم وحدت مشکل خاصی نداشت اما مشکل اصلی اسلام و ممالک اسلامی بود که می توان این مشکل را از چندجهت موردبررسی قرارداد:

1.   نیروی فوق العاده ای که اسلام درمیان پیروان خودداشت به طوری که نفوذ اسلام دریک فرد عادی مسلمان به اندازه نفوذ مسیحیت دریک کشیش بود.

2.   اسلام روزی دین زندگی بوده و در جهان سیطره داشته وبرای مسلمانان که روزی دارای چنین قدرت و اقتداری بودند سخت است که به آنها بگویم شما بنده ما هستید.

3.   هیچ نوع تضمینی در مورد آل عثمان وحکام فارس نداشتیم چون ممکن بود روزی هوشیار شوند و نقشه های سیطره مارا بر هم زنند.

4.   ما از علمای مسلمین سخت درنگرانی بودیم زیرا علمای الا زهد وعراق وایران بزرگترین سد راه تحقق بخشیدن به آرمانهای ما بودند چون به هیچ وجه دست از عقاید خود برنمی داشته ومردم هم ازآنان پیروی می کردند واین موضوع درشیعیان بسیار بیشتراز اهل سنت به چشم می خورد.

ما کنفرانس های بسیار زیادی تشکیل می دادیم تا راه حل هایی برای پیروزی براین مشکلات سخت پیدا کنیم ولی ما درپایان هرجلسه با درهای بسته روبه رو می شدیم وگزارشاتی که ازجاسوسها و دست نشانده های ما می رسید مرتب مأیوس کننده بود. همانگونه که نتایج کنفرانس ها همیشه صفریا حتی پایین تراز صفر بود. ولی هیچگاه نمی گذاشتیم که روح یأس برما چیره گردد. زیرا خودمان راعادت داده بودیم که همیشه نفسهای طولانی بکشیم وبی نهایت صبر داشته باشیم ...

¤نویسنده: کانون مهدویت

?  نوشته های دیگران


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ